برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 40
برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 47
برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 58
مدام هم از ذهنم میگذرد..
زیر خاکستر همیشه آن آتش نهان است..
و گُر خواهد گرفت گر بادی بوزد بر آن!
تنها تفاوت بالا رفتن شمارنده ی ساعتها و سالها بود.
برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 51
برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 51
برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 54
برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 28
کاش امید،
خورشید بود،
پیوسته و تابان و پُر نیرو،
به پهنای آسمانمان رنگ می پاشید،
تا دل نبندیم به چراغ گردسوزی که ساعتی دیگر،
زوری ندارد برای تابیدن!
استاد شاملو:
«اما یاس آنچنان تواناست،
كه بسترها و سنگ ها زمزمه ای بیش نیست!»
پ.ن:
به باران...
فصل چهارم - روزانه دوم...برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 52
روزها به سردی و کوتاهی و رنگ پریدگی گراییده است...
باد به طور پیگیری مدام خود را در میان شاخ و برگ درختان می اندازد،
صدای شبانه ی جیرجیرک هم خاموش شده است.
اما میان ِ من و تو همچنان همان است که بوده ست،
تو میدانستی که این فاصله را زمان هم پُر نخواهد کرد ؟؟
بی هیچ پاگردی، پله ها همچنان در چشمانم ادامه دارند،
و به هیچ مقصدی هم قرار نیست برسند تا قرار گیرم!
خسته ام از گفتن، از گفتن ِ "آه چرا... آه چطور... آه خدایا!... "
فصل چهارم - روزانه دوم...برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 46
پاییز، خودنمایی می کند،
آسمانی با آبی رنگ پریده، ابرهای پاره ی خاکستری،
بادی که خود را در آغوش گیسوان درختان می اندازد و به رقص شان وا می دارد،
من و روزانه های نانوشته ای که جراتی برای جاری شدن روی هیچ صفحه ای را ندارند...
روان نمی شود، جاری نیست، سدی دارد بر راه،
معلق مانده ام!
فصل چهارم - روزانه دوم...برچسب : نویسنده : dairy365 بازدید : 55